English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8080 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
victualling bill U پروانه حمل کالائی که درانبار گمرکی موجود باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on hand U وسایل موجود درانبار
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
out of bond U کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
protective tariffs U تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
subject to being unsold U فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
advalorem duty U حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
stocked U درانبار
stock U درانبار
virtual U حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
consumption history U شرح حال مصرف کالائی خاص
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
location survey U بازرسی در جای اجناس درانبار
caveat emptor U یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
warehouse refusal U اعلام عدم موجودی کالا درانبار
lot integrity U دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
implied malice U سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
location audit U تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
treaty duty U حق متعارف گمرکی
customs duties U حقوق گمرکی
customs dutios U حقوق گمرکی
clearance U ترخیص گمرکی
debenture U گواهینامه گمرکی
bonded ware house U انبار گمرکی
customs tariff U حقوق گمرکی
bonded good U کالای گمرکی
customs union U اتحادیه گمرکی
customs tariff U تعرفه گمرکی
customs entry form U افهارنامه گمرکی
custom union U اتحادیه گمرکی
custom duties U حقوق گمرکی
tariff U تعرفه گمرکی
customs duty U عوارض گمرکی
customs agent U نماینده گمرکی
customs duty U تعرفه گمرکی
customs duty U حقوق گمرکی
custom tariff U تعرفه گمرکی
tariffs U تعرفه گمرکی
customs duties U عوارض گمرکی
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
duty free U بخشوده از حقوق گمرکی
custom U حقوق گمرکی گمرک
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
tariff U عوارض تعرفه گمرکی
tariffs U عوارض تعرفه گمرکی
brussels nomenclature U تعرفه گمرکی بروکسل
duty free U معاف از عوارض گمرکی
quayage U عوارض گمرکی و دریایی
customs broker U واسطه امور گمرکی
duties free U معاف از حقوق گمرکی
drawback U استرداد حقوق گمرکی
countervailing duties U حقوق گمرکی جبرانی
duty free U فاقد حقوق گمرکی
drawbacks U برگشت حقوق گمرکی
drawback U برگشت حقوق گمرکی
customs declaration U افهار نامه گمرکی
dutiable U مشمول حقوق گمرکی
countervailing duty U حقوق گمرکی جبرانی
customs declaration U اظهار نامه گمرکی
duty free U معاف ازحقوق گمرکی
preferential duties U حقوق گمرکی امتیازی
drawbacks U استرداد حقوق گمرکی
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
duties paid U حقوق گمرکی پرداخت شده
prohibitive tariff U حقوق گمرکی منع کننده
Goods to declare U همراه داشتن کالاهای گمرکی
Nothing to declare U همراه نداشتن کالاهای گمرکی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
Customs and Excise U اداره حقوق و عوارض گمرکی
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
ad valorem duty U حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
ad valorem duty U حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
specific duties U عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
ddp U paid duty delivered تحویل پس از پرداخت حقوق گمرکی
discriminating tariff U شیوهای که در ان حقوق گمرکی کالاهای وارداتی متفاوت بایکدیگرست
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
dutiable goods U کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
tonnage U حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
passed U پروانه
passes U پروانه
propeller U پروانه
butterfly پروانه
moth U پروانه
pass U پروانه
moths U پروانه
licensing U پروانه
indult U پروانه
butterflies U پروانه
licensure U پروانه
license U پروانه
purple emperor U پروانه
fanning U پروانه
licence U پروانه
licences U پروانه
micros U پروانه
micro U پروانه
licenses U پروانه
fans U پروانه
fan U پروانه
fanned U پروانه
residence permit U پروانه اقامت
flyer U پروانه موتور
hawk moth U پروانه بید
licenses U پروانه جواز
permission to reside U پروانه اقامت
flyers U پروانه موتور
permission to stay U پروانه اقامت
fliers U پروانه موتور
screwpropeller U پروانه کشتی
licencee U دارنده پروانه
fanning U پروانه اتومبیل
license U پروانه جواز
placard U پروانه رسمی
fanned U پروانه اتومبیل
impeller U پروانه موتور
fan U پروانه اتومبیل
ship propeller U پروانه کشتی
placards U پروانه رسمی
licence fee U مخارج پروانه
permit of residence U پروانه اقامت
tetrapod U پروانه چهار پا
licence U پروانه جواز
butterfly U شنای پروانه
fan belt U تسمه پروانه
butterfly plan U طرح پروانه ای
fan belts U تسمه پروانه
propeller U پروانه کشتی
butterfly U بشکل پروانه
propeller U پروانه ناو
permission U دستور پروانه
papilionidae U تبره پروانه
laissez passer U پروانه عبور
licence number U شماره پروانه
breaststroke U شنای پروانه
transit bill U پروانه عبور
butterflies U بشکل پروانه
butterflies U شنای پروانه
licences U پروانه جواز
licentiate U دارنده پروانه
permits U پروانه جواز
permit U پروانه پته
permitting U پروانه جواز
papilionaceous U پروانه وار
butterfly knot U گره پروانه
permit U پروانه جواز
licensees U دارنده پروانه
papered U جواز پروانه
licensees U پروانه دار
papering U جواز پروانه
painted lady U پروانه رنگارنگ
building permit U پروانه ساختمان
radiator fan U پروانه رادیاتور
licensor U پروانه دهنده
licenser U پروانه دهنده
exhaust fan U پروانه خروجی
permitting U پروانه پته
propeller blade U تیغه پروانه
papers U جواز پروانه
permits U پروانه پته
licensee U دارنده پروانه
paper U جواز پروانه
lutestring U نوعی پروانه
lustring U نوعی پروانه
f.for practising medicine U پروانه پزشکی
fan blade U تیغه پروانه
fans U پروانه اتومبیل
flier U پروانه موتور
licensing U پروانه جواز
export licence U پروانه صدور
licensee U پروانه دار
licensable U پروانه دار
propeller fan U پروانه گردان
export licence U پروانه صادرات
Recent search history Forum search
2New Format
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com